یک نفس با ما نشستی خانه بوی گل گرفت
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
قالب وبلاگ

در یک روز بسیار سرد زمستانی که برف فراوانی باریده بود (رشیدالدین وطواط) برای دیدار(ادیب صابر) عازم خانه او شد ـ این دو شاعر و فاضل معروف سالهای سال با هم دوست بودند و رابطه خوبی با هم داشتند و شوخیهای ان دو با هم زبانزد مردم بود ـ وقتی رشید در ان برف و سرما به در خانه ادیب رسید رد را زد و کنیز ادیب در را باز کرد و در جواب رشید گفت: ادیب در خانه نیست رشید همانجا این بیت را سرود و با صدای بلند خواند:

آن کس که برون رود در این روز 

احمق تر از او کس دگر نیست

و ادیب صدای او را از داخل خانه شنید دریچه بالای خانه خود را گشود و در جوابش چنین سرود:

من خود به حرمسرای خویشم

پیداست که در برون در کیست

 


[ جمعه 83/11/23 ] [ 11:31 صبح ] [ نوروز امینی ] [ دیدگاه شما () ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

موسیقی وبلاگ
ابزارهای مفید
تماس با ما
استخاره آنلاین با قرآن کریم


Google

در این وبلاگ
در کل اینترنت

آمار بازدید


بازدید امروز: 40
بازدید دیروز: 26
کل بازدیدها: 266260