چراغ جادو

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 

چه قصه زيبا و آموزنده اي نوشته ايد راستي كشته شدن بيگناهان از ابتداي تاريخ بشري و جود داشته است قصه شما ياد مر ا از شعر شيرين نظامي گنجوي كه قصه اي شبيه همين قصه داره ودر عده اي از نسخه هاي (مخزن الاسرار) نظامي هست آورد كه طور پراگنده در حافظه دارم:

بيگنهي نزد شهي محتشم

گشت بقتل چو خودي متهم

گفت كه تا پرده زكارش كشند

بر سر بازار بدارش كشند

چون سخن از دار و رسن شاه گفت

مرد توكلت علي الله گفت

با لب خندان چو گل نو بهار

گشت روان رقص كنان سوي دار

گفت به آن مرد زياران كسي

كاي شده بازيچه طفلان بسي

دار نگر خنده بسيار چيست؟

يار كدام است و وفا دار كيست

*******************

********************

چون دهد از جام فنا ساقيم

يك نفس از عمر بود باقيم

مرگ ازان عمر نكو تر بسي

كش نه به شادي گذراند كسي

اين سخنان كافت صد هوش شد

شاه جهان را گهر گوش شد

شد شكر افشان لب شيرين شاه

ا ز پي بخشو د ن آ ن بيگنا ه

بر همه ا ز فخر سر ا فر ا ختش

همدم و همصحبت خود ساختش

سلام و عرض ارادت...